مجموعه سخنراني هاي استاد چمران

اين سايت جهت آموزش مطالب به مشتاقان ميباشد.

۱۷۶ بازديد

تولد

مصطفي چمران در سال ۱۳۱۰ خورشيدي در خيابان پانزده خرداد تهران، بازار آهنگرها، محله سرپولك به دنيا آمد. او فرزند حسن چمران ساوجي بود كه از روستاي چمران ساوه به تهران مهاجرت كرد.[۸]

تحصيلات

وي تحصيلات ابتدايي خود را در مدرسه انتصاريه، نزديك پامنار، گذراند و دوران متوسطه را در دارالفنون و البرز طي كرد. به سال ۱۳۳۲ با رتبه ۱۵ در رشته الكترومكانيك دانشكده فني دانشگاه تهران پذيرفته شد. او در تمام دوران تحصيل شاگرد اول بود و از استاد سخت گير خود مهدي بازرگان نمره بيست و دو را در درس ترموديناميك دريافت كرد. در درس‌هاي آن روز رايانه آنالوگ، جزو مهم‌ترين و سخت‌ترين درس‌ها بود كه چمران از آن هم نمره ۲۰ گرفت و در ميان دانشجويان، پيشرو بود.

سپس با دريافت بورس تحصيلي به دانشگاه دانشگاه تگزاس اي اند ام آمريكا رفت و با وجود عدم تسلط به زبان انگليسي در سال نخست، به عنوان دانشجوي ممتاز[نيازمند منبع]، درجه كارشناسي ارشد را در رشته مهندسي برق كسب نمود.[۹] سپس براي اخذ درجه دكتري در رشته پلاسما فيزيك به دانشگاه بركلي ايالت كاليفرنيا رفت[۱۰] و در آنجا نيز درخشيد به گونه‌اي كه پايان‌نامه او مرجع بسياري از مقالات علمي دانش روز در زمينه پلاسما فيزيك شد.[نيازمند منبع] وي در دهه ۶۰ در آزمايشگاه‌هاي بل و هم چنين آزمايشگاه پيشرانه جت ناسا استخدام شد.[۱۱][۱۲]

او در كنار زبان فارسي به زبان‌هاي عربي، تركي، فرانسوي، انگليسي و آلماني مسلط بود و در كنار دانش، به هنر نيز توجه داشت.[نيازمند منبع]

ازدواج و خانواده

مصطفي چمران دو بار ازدواج كرد، بار اول در سال ۱۳۴۰ با يك زن مسلمان آمريكايي به نام تامسن هيمن[۱۳] كه نام او را پروانه گذاشت و ثمره اين ازدواج يك دختر به نام روشن و سه پسر به نامهاي رحيم، علي و جمال بود؛ جمال در كودكي در استخر خانه پدر همسر چمران غرق شد. سه فرزند ديگر هر كدام در شهري در كناره غربي آمريكا زندگي مي‌كنند. همسر آمريكايي وي پس از مهاجرت به لبنان و مدتي زندگي كردن در آنجا، به دليل شرايط سخت و محروميت شديد، تصميم به بازگشت به آمريكا گرفت و او را تنها گذاشت و در سال ۲۰۰۹ در گذشت.[۱۳][۱۴]

در ادامه حضور مصطفي چمران در لبنان نقاشي شمع او، آغاز آشنايي او با غاده جابر شد كه درنهايت به ازدواج او با همسر لبناني‌اش انجاميد. واسطه اين آشنائي و ازدواج، شخص موسي صدر و يك روحاني ايراني به نام سيد غروي بوده است.[۱۵] عباس چمران، برادر او آخرين رئيس دانشكده مهندسي برق دانشگاه صنعتي شريف قبل از انقلاب بود كه پس از مرگ او درگذشت[۱۶] و مهدي چمران برادر ديگر او سابقه رياست شوراي شهر تهران را دارد.

موزه دكتر چمران

فعاليت سياسي

وي از ۱۵ سالگي در جلسات تفسير قرآن سيد محمود علايي طالقاني در مسجد هدايت و در دروس فلسفه و منطق مرتضي مطهري و نيز در جلسات ديگر شركت داشت. چمران از نخستين اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سياسي دوران مصدق، از دوره چهاردهم مجلس شوراي ملي تا ملي شدن صنعت نفت شركت فعال داشت. وي در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در حمله گارد به دانشكده فني دانشگاه تهران جزو معترضان به حضور نيكسون، معاون رئيس جمهور ايالات متحده آمريكا، بود. چمران از مسوولان نهضت مقاومت ملي و عضو جبهه ملي ايران در دانشگاه تهران به شمار مي‌آمد. او پس از حضور در امريكا به همراه تني چند از هم فكرانش شاخه نهضت آزادي ايران در خارج از كشور را تأسيس كرد. وي با همكاري ابراهيم يزدي براي اولين بار انجمن اسلامي دانشجويان آمريكا را پايه‌ريزي كرد و از مؤسسين انجمن اسلامي دانشجويان ايراني در كاليفرنيا بود. به دليل اين فعاليت‌ها، بورس تحصيلي شاگرد ممتازي وي از سوي رژيم شاه قطع شد و از آن پس تا پايان دوره دكتري در دانشگاه بركلي به عنوان پژوهشيار اي آي مشغول به كار شد.[نيازمند منبع]

در آمريكا

لوح يادبود مصطفي چمران در مقابل درب ورودي دانشكده فيزيك دانشگاه صنعتي اميركبير

چمران با بورس شاگرد اولي در دانشگاه تهران براي ادامه تحصيل به آمريكا رفت و در دوره‌هاي كارشناسي ارشد (الكترونيك) در دانشگاه تگزاس اِي اَند اِم و[۱۷] دكتري (رشته فيزيك پلاسما و الكترونيك) در دانشگاه بركلي تحصيل نمود.[۱۸]

چمران در حال كار در آزمايشگاه

در سال ۱۹۶۲ پس از فارغ‌التحصيل شدن با خانواده خود به نيوجرسي منتقل شد و ضمن عضويت در شوراي مركزي جبهه ملي به عنوان عضو هيئت اجرايي و مسئول مالي به فعاليت پرداخت. تدارك اعتراضات و بسيج دانشجويان در جلوي سازمان ملل در نيويورك، جلوي كاخ سفيد در واشينگتن و همچنين سفارت ايران در شهر واشينگتن و ساير كنسولگري‌ها در شهرهاي شيكاگو، نيويورك، سانفرانسيسكو در جهت اعتراض به وضعيت سياسي ـ اجتماعي ايران بخش عمده‌اي از تلاش و فعاليت‌هاي او در اين سال‌ها است.[۱۹]

ماجراي بست نشستن در عبادتگاه سازمان ملل بدين قرار است: در سازمان ملل، محلي به عنوان معبد طراحي گرديده كه نه مسجد است نه كليسا؛ صرفاً عبادتگاه است. اتاقي است بزرگ و ساده كه به صورت يك اتاق آرام و فضايي روحاني طراحي شده و بعضي از بازديدكنندگان لحظاتي در اين محل توقف كرده و با خود خلوت و به نيايش دروني مي‌پردازند. دوازده نفر از ايرانيان طبق قرار قبلي در اين محل حاضر شده و به اصطلاح بست مي‌نشينند. پس از چند دقيقه توجه مأمورين به اين افراد كه بيش از حد معمول در محل عبادتگاه توقف كرده‌اند جلب مي‌شود. مأمورين خواستار خروج ايشان از عبادتگاه مي‌شوند. جمع متحصن خواستار ملاقات با دبير كل سازمان ملل مي‌شوند كه با مخالفت مأمورين روبه‌رو مي‌شوند. از طرفي ديگر، عده‌اي از اعضاء جبهه ملي و دانشجويان هم در خارج از ساختمان تجمع كرده و پلاكاردها و بيانيه‌هايي به زبان انگليسي در اعتراض به شاه و هيئت حاكمه ايران بين توريست‌ها و مردم توزيع مي‌كنند. خبر تحصن ايرانيان در محل سازمان ملل خبرنگاران را به آنجا مي‌كشاند. مأمورين كه از خروج متحصنين نااميد مي‌شوند گارد مخصوص را آورده و دست و پاي آن‌ها را گرفته، كشان كشان از سازمان ملل بيرون مي‌برند و خبرنگاران خارجي و تلويزيون‌هاي سراسري آمريكا از اين صحنه فيلم‌برداري مي‌كنند.[۱۹][۲۰]

چمران در يكي از موسسات پژوهشي بزرگ آمريكايي به نام بل استخدام و ۱۹۶۷ كه به همراه دوستانش به خاورميانه رفت، در اين شركت فعاليت داشت. چمران در آمريكا در واقع مسئول هماهنگ كننده گروه‌هاي حامي ملت فلسطين بود. پس از جنگ اعراب و اسراييل و شكست سنگين كشورهاي عرب، به دليل ايجاد فضاي منفي گسترده عليه مسلمانان چمران تصميم مي‌گيرد از آمريكا خارج شود، به خاورميانه سفر كند و در تحولات جهان اسلام و مبارزه در برابر دشمنان مستقيماً شركت نمايد.

در مصر

چمران پس از اتمام تحصيلات و پس از تظاهرات پانزده خرداد توسط خسرو قشقايي[۲۱] به همراه ابراهيم يزدي، رهسپار مصر شد و به تأسيس اولين پايگاه آموزش جنگ‌هاي مسلحانه پرداخت. او به مدت دو سال، در زمان جمال عبدالناصر، رئيس جمهور مصر، سخت‌ترين دوره‌هاي چريكي و پارتيزاني را آموخت و به عنوان بهترين شاگرد اين دوره شناخته شد.[نيازمند منبع]

در مصر با مشاهده جريان ناسيوناليسم عربي به جمال عبدالناصر اعتراض كرد و جمال ضمن پذيرش اين اعتراض گفت كه جريان ناسيوناليسم عربي آن قدر قوي است كه نمي‌توان به‌راحتي با آن مقابله كرد و به دنبال آن به چمران و يارانش اجازه داد كه در آن كشور نظرات خود را بيان كنند.[۲۲]

عادل عون معروف به ابو ياسر از مبارزين قديمي لبناني كه از دوستان چمران در مصر و همرزمش در لبنان بوده است مي‌گويد: از چمران در مورد علت ترك آمريكا و آمدنشان به مصر پرسيدم كه گفتند: به اين دليل كه نمي‌خواستند در پيشرفت صنايع نظامي آمريكا شركت كنند و براي كمك به برادران مسلمان در اين دوره نظامي شركت كرده‌اند. براي من عجيب بود؛ گويا ايشان جزو پنج متفكر مسلماني بودند كه در پروژه گسترش و پيشرفت سلاح‌هاي آمريكايي بايد شركت مي‌كردند. مي‌گفت من از آتش فرار كرده‌ام، گويا ايشان از مركز علمي كه در آن بودند ۲ سال مرخصي گرفته بودند تا به گروه‌هاي مبارز بپيوندند.[نيازمند منبع]

در لبنان

در سال ۱۳۵۰ موسي صدر، رهبر شيعيان لبنان، در سفري به تهران ضمن ملاقات با مهدي بازرگان و گزارش خدمات در لبنان، از تشكيل يك مدرسه در شهر صور خبر مي‌دهد و از ايشان معرفي يك مهندس مجرب جهت اداره مدرسه را خواستار مي‌شود. مهندس بازرگان، چمران را معرفي مي‌نمايد. پس از تماس موسي صدر با چمران، اين امر مورد قبول او قرار گرفته و وي دوباره همه چيز را رها كرده و به سوي لبنان رهسپار مي‌گردد.[۲۳]

چمران در لبنان، در كنار موسي صدر، به فعاليت‌هاي فرهنگي و چريكي مي‌پردازد و مديريت مدرسه صنعتي جبل عامل را به عهده مي‌گيرد. محمد نصرالله عضو هيئت رئيسه جنبش اَمل دربارهٔ حضور مصطفي چمران در لبنان مي‌گويد: «مصطفي چمران بر حسب خواست موسي صدر از مصر به لبنان آمد. همسر ايشان به همراه سه پسر و يك دختر نيز به لبنان آمدند. اما به دليل عدم وجود مدرسه براي آنان، خانواده چمران نتوانست در لبنان زندگي كند. او از همسرش جدا شد و خانواده‌اش را رها كرد تا با خانواده فقرا زندگي كند. خودش مي‌گفت من خاك كفش‌هاي فقرا هستم. چمران در دل شيعيان لبنان جاودان است. موسي صدر وصيت كرد كه همواره حرف مصطفي چمران اجرا شود.[۲۴]

تأسيس پايگاه چريكي مستقل براي تعليم مبارزان ايراني در لبنان، از ديگر اهداف چمران بوده است. چمران در لبنان به موسي صدر كمك كرد تا سازمان امل، به عنوان شاخه نظامي، «حركةالمحرومين» را پايه‌گذاري كند.[۲۵] چمران مي‌گويد از سال ۱۹۷۱ كه به جنوب لبنان مي‌آيد، كلاس‌هايي براي درس‌هاي ايدئولوژيك اسلامي به سبك انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان به راه مي‌اندازد. از هر دهي يك يا دو نفر از معلمين مسلمان را انتخاب كرد كه در كل حدود ۱۵۰ نفر مي‌شدند؛ هفته‌اي يك بار به مدرسه مي‌آمدند و جلساتي اسلامي برپا مي‌شد كه موسي صدر، شيخ مهدي شمس الدين، محمدحسين فضل‌الله و رجال ديگر سخنراني مي‌كردند و بعد خودش وارد بحث مي‌شد و يك سلسله دروس ايدئولوژيك را بيان مي‌كرد. همين افراد بودند كه اولين هسته‌هاي سازمان «حركت المحرومين» در جنوب را تشكيل دادند. او در بيروت نيز نظير اين اقدام را انجام داد.[۲۶]:۱۸۴

هنگامي كه منطقه شيعه نشين نبعه توسط فالانژها محاصره شده بود، چمران در مأموريتي خطرناك، سوار بر زره‌پوشي از ارتش لبنان، خود را به داخل منطقه محاصره شده مي‌رساند. در ميان راه فالانژيست‌ها زره‌پوش را متوقف مي‌كنند و مي‌خواهند در آن را باز كنند كه چمران از داخل دستگيره در را محكم مي‌گيرد و آنها فكر مي‌كنند در قفل است و وقتي از شيشه كوچك به داخل نگاه مي‌كنند او خود را پنهان مي‌كند؛ آنها نيز با تصور اينكه كسي داخل نيست منصرف مي‌شوند. چمران پس از سه روز ماندن در نبعه تصميم به مراجعت مي‌گيرد. براي بازگشت زره‌پوشي نبود؛ لذا با ارمني‌ها تماس مي‌گيرد؛ ارمني‌ها در قبال گرفتن پول، شيعيان را به بيروت مي‌رساندند و اكثريت آنها در ميان راه به اسارت مي‌افتادند و كشته مي‌شدند. چمران با اتومبيل، همراه سه نفر ارمني، وارد منطقه فالانژيست‌ها مي‌شود و در پست ايست و بازرسي فالانژها با استفاده از گذرنامه يك شخص فرانسوي كه شباهتي به چمران داشته، شروع به صحبت به زبان فرانسه با مأمورين مي‌كند و بدين ترتيب از محاصره آنها خارج مي‌شود. او گزارشي از وضعيت وخيم شيعيان جنگ زده نبعه به موسي صدر مي‌دهد. موسي صدر با دوستي در فرانسه تماس گرفته و تقاضاي كمك مي‌نمايد؛ او نيز با سازمان پزشكان بدون مرز تماس برقرار مي‌كند و اكيپي متشكل از چهار پزشك فرانسوي به همراه سه پرستار عازم نبعه مي‌شوند. چمران دوباره همراه با اكيپ فرانسوي عازم نبعه مي‌شود كه در ميان راه اتومبيل آنها را به رگبار مي‌بندند و سوراخ سوراخ مي‌كنند.[نيازمند منبع]

چمران ارادت زيادي به موسي صدر داشت و از يادداشت‌هايش اين امر كاملاً هويداست. چمران نسبت به گروه‌هاي سياسي لبنان شناخت زيادي داشت، وي آزردگي خاطر خويش را از باران تهمت‌هايي كه گروه‌هاي مختلف سياسي به او مي‌زدند كتمان نمي‌كند. از جمله اتهامات كه به چمران زده بودند، تسليم نمودن اردوگاه بزرگ فلسطيني تل زعتر به كتائب فالانژها بوده‌است. چمران با رهبران فلسطيني و در رأس آنها، ياسر عرفات نيز تماس و همكاري نزديك داشته است به طوري كه ياسر عرفات و ابوجهاد مي‌آمدند و از او مشورت مي‌گرفتند.[نيازمند منبع]

در بحبوحه پيروزي انقلاب ۱۳۵۷، چمران در نظر داشت كه پانصد رزمنده از سازمان «امل» را تجهيز نموده و خود را به وسط معركه نبرد در ايران برساند. دولت سوريه نيز دادن امكانات و هواپيما براي انتقال رزمندگان را تقبل نموده بود تا در هر جا كه سازمان امل مي‌خواهد رزمندگانش را پياده كند. اما نبرد در تهران ۲۴ ساعت بيشتر طول نكشيد و طرح به مرحله اجرا در نيامد.[۲۷]

با پيروزي انقلاب ۱۳۵۷، در سي ام بهمن همين سال چمران همراه با يك گروه ۹۲ نفره از لبنان به ايران آمد و با آنكه قصد ماندن در ايران را نداشت، به توصيه سيد روح‌الله خميني در وطنش ماندگار شد. در اوايل پيروزي انقلاب، به تربيت اولين گروه از پاسداران انقلاب اسلامي در سعدآباد پرداخت.

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد