پنجشنبه ۲۲ تیر ۹۶ | ۱۴:۰۳ ۱۰۲ بازديد
A
- Abbasi:سكه و واحد وزن ايراني. ريشهشناسي: عباس + ي (پسوند فارسي). مربوط به شاه عباس اول (مرگ ۱۰۰۷). (البته خود كلمه عباس كلمهاي عربي است)
- Abkar:سازنده يا فروشندهٔ مشروب. ريشهشناسي:آب(فارسي باستان pi-) +كار (از فارسي ميانه)
- Abkari:ريشهشناسي: "Abkari" ساختن يا فروختن مشروبات سكر آور.
- Absinthe:ريشهشناسي: شايد از «اسپند» فارسي. شراب الكلي از مخلوط شراب با افسنتين.
- Ace:ريشهشناسي: فارسي. كارت بازي ايراني مانند پوكر و با همان استدلال.
- Achaemenid:ريشهشناسي: يوناني شدهٔ نام فارسي باستان «هخامنشي».
- Achar:ريشهشناسي: فارسي «آچار». در هند قسمتي از غذا كه ترشي يا چاشني است. (البته آچار كلمهاي تركي و به معناي كليد يا بازكنندهاست)
- Afreet:ريشهشناسي: عربي «عفريت»، شايد از فارسي"afraid" ساخته شده باشد. در اساطير عرب هيولايي قوي و اهريمني بود.
- Afghanistan:واژهٔ افغان با پسوند فارسي –ستان. دركل به معناي"جايگاه افغان هاً.
- Ahriman:فارسي «اهريمن»، روح پليد در آيين زرتشتي.
- Ahu:ريشهشناسي: فارسي «آهو»، از فارسي ميانه "ahuk". بزكوهي و غزال.
- Ahung:واژه شناسي:چيني «a-hong»، از فارسي «آخوند» (الهي شناس و واعظ).
- Ahura Mazda:فارسي باستان «Ahura mazdā»، در آيين زرتشتي خدا را گويند و به معناي «خداي خرد».
- Akhundzada:ريشهشناسي: هندي"akhundzada"، از فارسي «آخوندزاده». در هندي لقبي براي بزرگ زادگان.
- Algorithm:از نام «خوارزمي»، دانشمند ايراني. (دربارهٔ فارسي بودن كلمه خوارزم بحثهاي فراواني وجود دارد)
- Alkenkengi:از عربي «الكاكنج» (: گياه عروسك پشت پرده)، از فارسي «كاكنج» (kakunaj).
- Amani:ريشهشناسي:هندي و فارسي «امان»، از عربي «امانة» با پسوند فارسي «ـ ي».
- Angra Mainyu:صورت كهن اهريمن.
- Angaria:ريشهشناسي: لاتين متاخر، از يوناني "angareia"، از فارسي ""angaros (پيك شاهي). در قانون مدني رومي: خدمات اجباري حكومت، فرمانروا، يا كليسا.
- Angel:ريشهشناسي: انگليسي ميانهangel، از فرانسوي باستان angele، از لاتين متاخرangelus، از يوناني angelos (در ترجمهٔ واژهٔ عبري mal'kh «فرشته»)، احتمالاً با ريشهٔ ايراني؛ angaros يوناني از پيك شاهي ايراني (هخامنشي)؛ شايد همريشه با سنسكريت angirasبه معناي نخستين گروه پرتوهاي آفريدهٔ ايزدي. روانهاي ماوراءالطبيعه در الهيات ايراني، يهودي، مسيحي و اسلامي كه عموماً با بال مجسم ميشوند و فرستادگان خدا، واسطههاي ايزدي و نگهبانان مخصوص فرد يا ملت هستند.
- Apadana:ريشهشناسي: فارسي باستان"apadana"، به معناي كاخ. از apa پيوسته +dana محوطه.
- Armenia:الزاماً نبايد ريشهٔ فارسي داشته باشد اگرچه نخستين بار در كتيبههاي هخامنشي نام "Armina" ثبت شده.
- Arsenic:از «زرنيگ»(zarnig).
- Arya:از فارسي باستان "Arya"، سرزمين و مردم آريا= ايران، ايراني.
- Aryan:از فارسي باستان "Aryanam"، سرزمين و مردم آريا = ايران.
- Asafetida:ريشهشناسي: فارسيaza (مصطكي) + لاتين foetida. صمغ خوردني مانند آدامس از گياه ايراني و هند شرقي از خانوادهٔ آنقوزه. با بو و مزهٔ قوي، و در گياهپزشكي در داروي ضد تشنج به كار ميرود.
- Asmodeus:روح شيطاني، شاهزادهٔ ديوان، از لاتين Asmodaeus، از يوناني Asmodaios، از عبري تلمودي Ashmeday، از اوستايي Aesh-ma-daeva به معناي «Aeshma ي فريبنده».
- Assassin:اين واژه از «حشاشين» (پيروان حسن صباح) آمده.
- Aubergine:از فارسي «بادنجان» كه خود اين واژه نيز ممكن است از سنسكريت آمده باشد.
- Aumildar:ريشهشناسي: عربي «عمل» + دار (پسوند فارسي). تحصيلدار در هند.
- Avesta:به زير بنگريد.
- Avestan :ريشهشناسي: اوستا، كتاب مقدس زرتشتيان (فارسي ميانه Avastik) + an انگليسي.
- Azadirachta :ريشهشناسي: لاتين نو، از فارسي «آزاد درخت»، درخت آزاده و اصيل.
- Azedarach :ريشهشناسي: فرانسوي azédarac، از فارسي «آزاد درخت»، درخت آزاده و اصيل.
- Azha :از فارسي «آشيانه».
- Azure(Color) :از لاتين ميانه azura، از فارسي «لاجورد».